پایان نیم سالگی دختر دوست داشتنی ما
دختر نازم بالاخره شش ماهه شدی ، باورم نمیشه شش ماهه در کنارمونی و هر روز با وجودت خونمون گرمتر و لذت بخشتر شده ... شش ماهه که بیشتر مکالمات تلفنی با بابایی همش در مورد شماست و حال و احوال هر روز بابایی اول با جمله دخترم چطوره ؟ خانوم جون چطوره؟ باباجی چطوره؟ (بابایی به شما میگه باباجی ) شروع میشه ... هر جا میبریمت تا درو باز میکنن بوس و بغل و قربون صدقه رفتن شما شروع میشه و معمولا ما رو کم میبینن گل هر مجلسی شما شدی و بیشتر صحبت ها در مورد شماست 4تیر بردمت مرکز بهداشت و واکسن شش ماهگیتو زدی و خدا روشکر اینبار هم خوش واکسن بودی و تب نکردی تازه خییلی خییلی خانومتر شدی فقط وقتی واکسنو به پاهای کوچولوت زدن یکم گریه کردی سریع ساکت...
نویسنده :
سحر
12:55