سال جدید ، کارهای جدید و کلی اتفاقات خوووب
دختر نازنینم فرشته اسمونی من
با شروع سال جدید شما هم کلی کارای جدید یاد گرفتی ... دیگه قشنگ میتونی گردن بگیری و وقتی دمر میزارمت گردنت رو بالا میاری البته هنوز نمیتونی غلت بزنی
اسباب بازی مورد علاقه ات که یه الاغ و ببر و خرس وینی پو هست رو دوست داری و وقتی بالای کریرت نصب میکنم میگیری بخصوص علاقه زیادی به الاغه داری و همش گوش الاغ بیچاره رو میکشی و با مشت بهش میزنی نمیدونم چه خصومتی با الااااغ بیچاره داری اخهههه طفلک گوشاش تابه تا شده از بس کشیدیش
دیگه میتونی چنگ بگیری بخصوص یقه بلوز منو وقتی بغلت میکنم همینطور موهامووو
سعی میکنی وقتی میزارمت توی کریر بلند بشی یعنی کلا همش در حال سعی و تلاش برای بلند شدن هستی وقتی بابایی یا من دستات رو میگیریم سریع خودتو میکشی بالا ورووووجککک من
این عکس هم تلاشت برای بلند شدن از کریر هستش که وقتی موفق نمیشی گریه میکنی
چند روز پیش هم داشتم تو اشپزخونه کار میکردم و از دور مراقبت بودم یهو با این صحنه روبرو شدم و سریع ازش چند تا عکس گرفتم (تلاش برای غلت زدن)
منو دیدی ولی به کارت ادامه دادی
دستت رو نمیتونستی بیاری بیرون و من کمکت کردم
بعد از عید یکم هوا بهتر شد و من برای اولین بار شما رو با کالسکه بردم بیرون ... البته دوسه روز قبلش کالسکه رو اوردم تو اشپزخونه و شما رو گذاشتم توش و کارای خونه رو انجام دادم و شما هم تو کالسکه بازی میکردی و یکی دو بار هم خوابت برد ... قررربووون دختر یکی یدوووونه اممم
این عکس مربوط به اولین باریه که با کالسکه رفتیم بیرون هوااخوری ... یکم هوا سرد بود و با سویشرت و پتو بردمت بیرون
اینم دو تا عکس از دختر خوش اخلاق و نازنازیییییه من
فداااای اون نگاااه معصوووومت بشششششششم مادررررررر
تو سال جدید یکی از وروجک بازیات اینه که تو بیداری شیر نمیخوری و فقط تو خواب شیر میخوری منم تازه داشتم بخاطر اینکه شبا بهتر میخوابی یکم بیشتر استراحت میکردم اینبار بخاطر مدل جدید شیرخوردنت شبا هر سه ساعت یه بار بیدار میشم تا تو خواب بهت شیر بدم اخخخههه قررربون این ناز و اداهات برم که فقط مخصووووص خودتههههه
ضمنا موقع شیرخوردن همش سرت رو میچرخونی و من باید شما رو بغل کنم و شیشه رو بزارم تو دهن نازت و شما هم دائم سرت رو از راست به چپ و از چپ به راست میچرخونی و دست من و شیشه هم همراه شما حرکت میکنه ...خلاصه اینقدر سرتو تکون میدی که تمام پیشبند و لباس و بعضی وقتا لباس من خیس میشه از شیرخانوم خانووومااااا ...شیرخوردن شما یه پروژه واقعا نفس گیره مامانییییی
جدیدا هم یادگرفتی از خودت صدا درمیاری و اغوووو اغوووو میکنی و شیر رو تو دهنت نگه میداری و قرقره میکنی خیلی هم به این صداها علاقه نشون میدی و مرتب تکرار میکنی صبحا با صداهایی که از خودت در میاری بیدار میشم عششششششقممممم
خلاصه اینکه سال 93 با کلی اتفاقهای خوب شروع شد
اولین اتفاق دو سه روز قبل از عید بود که کارت معافیت دایی علی اومد و همه بسی خوووشحال شدیم ... مباااارکه دااایییییییییی علی فکر کنم امسال سال دایی علی باشه چون همش براش چیزای خوب اتفاق میافته
اتفاق خوب بعدی اومدن خالم به ایران بعد از حدود هفده سال بود که همگی بینهایت خوشحال شدیم البته خاله جون کلی سوغاتی و عروسک و لباس خوشگل موشگل برای دختر عسل ما کادو اوردن که از همینجا ازشووون تشکر میکنم ... خاله جووون مرررررررررررررسییییی
اینم عروسکایی که خاله جون براتون اوردن عسسسل مسسسل
هفته دیگه واکسن چهارماهگیتو باید بزنیم عزیزم ... امیدوارم مثل واکسن دوماهگیت تب نکنی و اذیت نشی عررووووسک من
پی نوشت: اخرین خبر اینکه دیروز 29 فروردین عمو بهرنگ خبر داد که تو ازمون دکترا قبول شده ... از همینجا بهش تبریک میگیم و امیدواریم امسال سال خوبی برای عمو بهرنگ و سماع جون باشه
(دایی علی و عمو بهرنگ همه این اتفاقا رو از پاقدم شما میدونن ناااازنیییینم)