پرنسس شانزده و نیم ماهه ما
روشاا جووونی
این روزها قشنگترین لحظات زندگی منه ... از صبح تا شب با خانوم طلا سپری میکنم و میبینم که هر روز نسبت به روز قبل چقدر تغییر کردی و کارای جدیدتری یاد گرفتی .
فسسقلی من تازگیا یاد گرفتی که قهر میکنی وقتی که کاری میخوای انجام بدی و من مخالفت میکنم یهو پشتت رو بهم میکنی و میری سمت دیوار یا خودتو روی زمین میندازی و صورتتو بین دستای کوچیکت قایم میکنی و شروع میکنی به گریه کردن
چند تا کلمه یاد گرفتی که تکرار میکنی ولی کلا خیلی علاقه به حرف زدن نداری و بیشتر با اشاره منظورت رو میگی منم ازصبح همش در حال حرف زدن با شما هستم تا زودتر بتونی کلمات رو تلفظ کنی ولی دخمل بلای من فقط وقتی صلاح بدونی حرف میزنی و بارها شده که کلمه خیلی ساده بهت میگم و تکرار نمیکنی ولی یهو یه کلمه سخت رو میگی
الان بابا - ماما -آبی (یعنی آب وقتا هم اآبِس ) دایی علی - اِ دِ (بده)- سبزی - لالا بِس (یعنی لالا) - سِداهه (یعنی سلام) رو تقریبا هر روز میگی - بعضی وقتا هم یسری کلمات فضایی میگی که من معنیشونو نمیدونم
وقتی میریم خونه مامانی فایزه عاشق اینی که بری تو اتاق دایی علی و با وسایل اونجا بازی کنی یا بشینی کنار دایی علی و ببینی چیکار میکنه
اینجا خیلی خانوم نشستی کنار دایی علی
دایی علی و روشااایی در حال کار گروهی با هم
این عکسا هم مربوط به پیاده روی چند روز پیش من و روشاااییه
اینجا یه پیشی تو پیاده رو بود و شما هم کاملاً حواست پرت شده بود و اصلا به دوربین نگاه نمیکردی
قرررررربووون اون نگاه کنجکاووو و جستجوووگرت بششششم مننننننننننن
اینم روشایی در حال ناز کردن تو کالسکه
این روزا دختر خوشگلم خیلی تو کارای خونه بهم کمک میکنه ...از صبح که بیدار میشه با من همش در حال تمیزکاری و گردگیری و جارو زدنه مامان سحر بیشتر وقتا در حال استراحتههههه اینم سندش
چند روز پیش به اتفاق دوستای نینی سایت و نینی های خوشگلشون رفتیم پارک مادران
خوووشگل من یعنی شما ده دقیقه کنار من ننشستی و همش در حال راه رفتن و بازی کردن بودی ... خانومایی که کنار ما نشسته بودن یه دختر 6-7 ساله داشتن که شما بیشتر با اون بازی میکردی ...یبارم که نگاهت کردن دیدم موبایل خانومه رو گرفته بودی و داشتی با دستای کوچولوت صفحه اش رو حرکت میدادی منم کلی ازخانومه عذرخواهی کردم و گفتم موبایلشو ازتون بگیره ولی خانومه اینقدر از شما خوشش اومده بود که گفت اصلا ایرادی نداره تازه برای شما سیب پوست گرفت و ریز ریز کرد و داشت به شما میداد هههههههه یعنی که همچی دختر با روابط عمومی بالایی دارم مننننننننننننننن
این عکسا هم مربوط به گردش تو پارک مادرانه
این کوچولوهای خوشگل از چپ به راست: روشا - پارسا - نگار و مهرسام جیگر هستن
این عکسم مربوط به وقتیه که برگشتیم خونه و حمام کردی و حسابی خوابت میومد ولی طبق معمول داشتی با خوابیدن مقاومت میکردی
بازی روشایی با پیشی که دایی علی براش خریده