، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

روشا پرنسس مامان و بابا

چهارده ماه و نیمگی فرشته کوچولوی ما

1393/12/15 0:07
نویسنده : سحر
742 بازدید
اشتراک گذاری

نفس من، عششقم ، همه زندگیم 

مدت زیادیه که فرصت اپ کردن وبلاگتو نداشتم اونم بخاطر اینکه شما خییلی خییلی شیطون شدی و اصلا نمیتونم وقتی بیداری لب تاپ روشن کنم یا گوشی دستم بگیرم میخوای همه توجهم به شما باشه و اگر لب تابو روشن ببینی میای هی میکوبی روی کیبرد و از دستم میگیریش منم نمیتونم وقتی بیداری وبلاگتو اپ کنم اخر شب که هم میخوابی اینقدر خسته میشم که زود خودمم میرم استراحت کنمخندونک

بعد از تولد یکسالگیت کاملا تغییرات رفتاری و بزرگتر شدنت رو میشه حس کرد... ذایقه و علاقت نسبت به غذاها کاملا عوض شده الان دیگه اصلا موز دوست نداری و نمیخوری تخم مرغ هم با هزار برنامه و کلک و اهنگ میتونم بهت بدم قبلا شیرینی دوست داشتنی الان اصلا لب نمیزنی و فقط ترشی و شوری رو دوست داری گیج پاپ کورن رو خییلی دوست داری و وقتی ببینی خودت دونه دونه با لذت برمیداری و میخوری چشمک همینطور عااااشق چاایی هستی یعنی وقتی یکم چایی برات تو شیشه میریزم یباره همه رو سر میکشی و میخوری و من با حسرت فکر میکنم کاااااشکی شیر هم با این لذت دوست داشتی و میخوردی ؟؟!!!غمگین

قبلا پلو خیلی دوست داشتی و الان کمتر میخوری بیشتر میلت به سوپ و غذاهای ابکی میره ههههه یعنی 180 درجه با قبل یکسالگیت فرق کردی بلاااچه منمحبت

هر بار هم که میخوای دندون در بیاری دوباره اعتصاب غذااات شروع میشه و من با کلی برنامه و شعر و اهنگ میتونم به شما چند قاشق غذا بدم ...

صبحانه پنیر خیلی دوست داری و معمولا پنیر رو خالی خالی میخوری 

کلا بعد یکسالگی صلاح دونستی که غذاها رو با قاشق میل نکنی و من معمولا باید غذاها رو با دست به شما بدم که وااااقعا برام لذت بخشه وقتی دهن خوشگل کوچولوتو باز میکنی و من لقمه میزارم دهنت انگاااار دنیاااا رو بهم میدن بوس وااااییی یعنی عاااشق اینجور غذا دادن بهتم بعضی وقتا هم ملچ ملووچ میکنی که میخوام درسته قووورتت بدم محبت فقط مامانی همه غذاها قابلیت اینو ندارن که بشه با دست به شما داد مثلا سوپ یا فرنی یا پوره ها اوونوقته که برنامه من برای راضی کردن شما که فقط چند قاشق از این غذاها میل بفرمایید شروع میشه

چشمک

مهمترین اتفااااق این چند وقته میدونی چیهههه؟؟

بلهههه دختر خوووشگل من بالاخره ابا شروع چهارده ماهگیش راه رفت ... هوووووورااااااااااااا 

شما از اول بهمن ماه کم کم چند قدم بدون کمک برمیداشتی و هر روز سعی و تلاشت برای راه رفتن بیشتر و بیشتر میشد و بالاخره در روز 26 بهمن به طور کاااامل راه رفتی و از همون روز اول میخاستی شروع کنی به دووویدن که همش میخوردی زمین تشویق

من و بابایی عاااشق اینیم که دست شما رو بگیریم و باهاتون راه بریم خییییلی خییییلی خییییلی لذت بخشه خودتم کلی ذوووق میکنی خندونکچشمک بعضی وقتا یهو هیجااان زده میشی و با یه سرعتی شروع میکنی به راه رفتن و دویدن که هیچ چیز رو جلوت نمیبینی و معمولا باهاشون برخورد میکنی و دوباره بلند میشی و به راهت ادامه میدی 

امیدوارم این قدمای خوشگل و کوچولو همیشه به سمت سعادت و خوشبختیت باشه عشششششششقمبوس

خیلی علاقه داری که بالای میز یا صندلی بری و همه تلاشتو میکنی و بری و روی میز یا صندلی بایستی ...منم همیشه مواظبم که خدای نکرده نیفتی و اسیب نبینی ... در کل اینجور بگم فسسقلی من که دیگه یه لحظه نمیشه از شما چششم برداشت چون همش در حال انجام کارای خطرناکی تعجب

چند روز پیش یکم هوا خوب بود و منم شما رو برای اولین بار بردم پارک و تاب و سرسره سوار شدی ... اینقدر ذوق زده بودی که همش اطرافو نگاه میکردی و میخندیدی و نمیدونستی باید چیکار کنی محبت

یاد  گرفتی که بوس میکنی و بعضی وقتا یهو محبتت گل میکنه و شروع میکنی به بوس کردن من دهن خوشگلتو کاملا باز میکنی و روی صورتم فشاار میدی ....اخخخخخ چه لذتی داره وقتی این بوسه های قششنگ روی صورت من میشینه من با بوووسه هام جواب این محبتاتو میدم پرنسس مهربووونممحبت بابایی رو هم از این بوسه ها بی نصیب نمیکنی و بعضی وقتا یهوویی میری و بوسش میکنی و بابایی هم کلی ذوق میکنه و شما رو بغل میکنه و میبوسه و بخاطر این محبتتون کلی ازتون تشکر میکنه هههههههههههه ....راست میگن از قدیم که دختر باباییه چشمک وقتی بابا زنگ خونه رو میزنه و من بهت میگم که بابایی داره میاد با یه ذووقی میای سمت در و کلی سر و صدا میکنی که یعنی در و باز کنم تا بابایی بیاد و وقتی میبینیش اینقدر ذووق میکنی که سریع میری بغلشو دیگه هم نمیخوای پایین بیای و وقتی بابایی میره دستاشو بشوره همش پشت سرش گریه میکنی تا زمانیکه دوباره بیاد و شما رو بغل کنه خندونک

خلاصه شما حساااابی یه دخمل جییییگر و دوست داشتنی و خووردنی شدی که همه عاااشق شما هستن محبت با شیطونیا و ناز و ادات کلی از همه دلبری میکنی خااانوم خووووشگلمبوس

خوب الان دیگه باید کلی عکس از حال و هوای اینروزای شما تو وبلاگت بزااارمچشمک

این ظرفا رو انداختی تو ماشین لباسشویی ته شسته بشنمتفکر

هروقت میخام ازت عکس بگیرم میای به سمت دوربین تا از من بگیریشغمگین جدیدا خییلی کم میتونم از شما عکس خوب بندازمخسته

این سه تا عکس هم که دیگه کاملا مشخصه ... رفتن بالای میزو دست زدن به تلویزیون تعجب

مامانی عااااشق این عروسک مینی موس هستی که مامانی فایزه برا تولدتون بهت کادو داد... حتی تو اتلیه هم تو تمام عکسا هست چون اصلا یه لحظه از خودت دورش نمیکنی و هرجا هستی مینی موس هم باید باااشهخنده

اینجا هم تو تابت هی اشاره میکردی که مینی رو بیارم و بزارم پیشتچشمک

وقتی میخام ازت عکس بگیرم و میای تا دوربینو ازم بگیریخندونک

غزل نازنازی دختر دوستم مینا جون که برای دیدن شما اومده بود خونموون و با هم بازی میکردینمحبت

روشااایی اماده رفتن به پارکچشمک

اینم عکسای روشایی برای اولین بار در پااارک

شیطنت های روشاایی خونه مامانی فایزهگیج

بالاخره اپ کردن وبلاگت تموم شد خووووشگلم بوس

بازم از همه دوستای عزیزم ممنونم که پیگیر حال روشا هستن و میخوان که زودتر وبلاگشو اپ کنممحبت

 

پسندها (1)

نظرات (2)

عمه فروغ
24 اسفند 93 23:09
روشا جونم 14 و نیم ماهگیت مبارک عزیزم ان شاا.. همیشه زنده باشی.اولین قدم هات هم مبارک ان شاا.. همیشه با صلابت در مسیر پیشرفت و موفقیت گام برداری .معلومه حسابی پارک بهت خوش گذشته همیشه به شادی ان شاا.. روزهای زندگیت همیشه پر از شادی باشه.بوووووووووووس در ضمن با کمال افتخار لینکتون کردم
سحر
پاسخ
مررسی فروغ جان ...منم خیلی خوشحال میشم که عکسای ارشیدا خوشگلو ببینم
عمه فروغ
3 فروردین 94 1:44
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن روزهایت رنگارنگ سال نو مبارک . . .
سحر
پاسخ
سال نو شما هم مبارک عزیزم ...امیدوارم امسال شادترین و بهترین لحظه ها رو داشته باشید