، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

روشا پرنسس مامان و بابا

نوزور 1393 و اولین عید پرنسس روشا

1393/1/28 13:51
نویسنده : سحر
1,069 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم ، عید امسال قشنگترین عید زندگیم بود. تنها دلیل این قشنگی هم شما بودی عششق من قلب

امسال برای اولین بار تو این 6 سال سفره هفت سین انداختم ... سالهای قبل عید نوروز همیشه یا خونه مامانم بودیم یا شمال پیش خانواده بابایی و هیچ وقت نشد که سفره هفت سین بندازم ولی بخاطر وجود نازنین شما گفتم امسال حتما سال تحویل خونه خودمون جشن میگیرم... البته اینم بگم که تا دقیقه 90 داشتیم با بابایی کار میکردیم و اماده میشدیم واسه سال تحویل چشمک...خلاصه امسال پرنسس کوچولوی ما اولین عید نوروز رو پشت سر گذاشت من و بابایی سرسال تحویل خیلی خوشحال بودیم و کلی برای سلامتی و خوشبختی دختر نازنینمون دعا کردیم ... ایشالا امسال سال خوبی برای هممون باشه امییییییییین

امسال اولین کادوی عیدت رو از مامان و بابا گرفتی نازنینم ... یه دستبند که روش اسم قشنگت حک شده و پشتش تاریخ تولدته دختر طلاااای منماچ

اینم یه چند تا عکس از روشا وسفره هفت سین قلب (میخواستیم بشینیم و عکس بگیریم که شما گریه میکردی ناچار ایستاده عکس گرفتیم نیشخند)

اینم بابایی که داره با دختر نازش صحبت میکنهقلب

روشا و بابا سر سال تحویل 

 

اینم تیپ عید شما ... قررررررررررربووون این دختر نازنازززیییییییییییییییقلبماچ

 

هفته دوم عید رفتیم شمال ... وقتی که رسیدیم کلی از شما استقبال شد و شما هم کلی خنده و شادی کردی ولی از اونجایی که هر وقت یه جایی غیر از خونمون باشی نه شیر میخوری و نه میخوابی کم کم کلافه شده بودی و اینقدر محو کنجکاوی و بازی شادی شده بودی که یادت رفته بود باید یکمم بخواابی نیشخند خلاصه بازیگوشیا تا عصر که رفتیم خونه پدر بزرگ و مادر بزرگ بابایی ادامه داشت و بعد از مدتی که اونجا بودیم شما شروع کردی به داد و فریاد و گریه ... هیچ جوری هم ساکت نمیشدی اخرسر من و بابایی شما رو سوار ماشین کردیم و حدود یک ساعتی گردوندیم تا خوابتون برد و اروم شدی نگران اخهه مادر کنجکاوی تا چه حدددد!!!! باید یکم بخوااابی دیگه ... خلاصه اینکه بعد چهار روز چون شما بیقراری میکردی و خوب شیرنمیخوردی و نمیخوابیدی ناچارا برگشتیم تهران ناراحت

اینم عکس شما و پدربزرگ بابایی که شما نتیجه اولشون هستی (ایشالا همیشه سلامت باشنقلب)

این دو تا عکس هم مربوط به وقتیه که داشتیم برمیگشتیم تهران (شما تو کل مسیر که حدود 7ساعت بود فقط دوساعت خواب بودیگریه ...نزدیک کرج دیگه داشتی حسابی بیتابی میکردی و جاده هم شلوغ و پرترافیک بود)

سیزده بدر امسال هم تهران بودیم ولی از ترس اینکه شما بازم بیقراری کنی فقط یکی دو ساعت رفتیم بیرون و برگشتیم ... ایشالا سال دیگه بزرگتر میشی و خانووومتررررنیشخند

 این تقویم رو هم دوست عزیزم محبوبه زحمت کشید و برای شما با فتوشاپ طراحی کرد ... مرررررسی دوووستم قلب

 

 این سه مدل تقویم رو هم دادم که برای شما طراحی کنن ... تقویم رووشاااا باااااااانووووووقلب

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)