پایان 5ماهگی عروسک کوچولو
روشای دوست داشتنی من
5ماه با خنده هایت خندیدیم و با گریه هایت گریه کردیم ...5 ماه با اومدنت به زندگیمون نور و رنگ تازه ای بخشیدی و گرمای وجودت زندگیمون رو گرمتر کرد .
پرنسس من روز به روز داری بزرگتر میشی و کارای جدید یاد میگیری ... دیگه کامل غلت میزنی و بعضی وقتا یکم میچرخی ... بعضی وقتا هم میخوای تمرین کنی سینه خیز بری ولی فقط در جا چهار و دست و پاتو تکون میدی و حرکت میکنی منم یه کوجولو کمکت میکنم که جلوتر بری کلی هم ذوق میکنی
کار جدید دیگه ای که یاد گرفتی اینه که با لبات صدا در میاری و حباب درست میکنی کلی هم ذووق میکنی ... اخه فسسقل بلا این کارا برای شما خوووب نیستتت عیییییییییییییییییییبهههههیه
هنوزم با شیر خوردنت مشکل دارم و اصلا دوست نداری شیر بخوری ... یا باید راه ببرمت یا تو خواب بهت شیر بدم یا حموم ببرمت که گرسنه تر بشی شاید یکم شیر بخوری بخاطر همین مجبور شدم اواسط ماه 5 یکم فرنی و حریره بادوم بهت بدم که انگار بیشتر از شیر دوست داشتی و اونا رو میخوردی ولی متاسفانه دچار مشکل اسهال شدی و منم محبور شدم غذای کمکی رو قطع کنم
البته دکترت گفت سرلاک برنج که قاطی شیرت میکنم رو هر روز یکم جداگانه بهت بدم ... خداروشکر سرلاک رو هم بیشتر از شیر دوست داری ... اتیییییییییییش پاارههههه من همش در حال کشف راههای جدید برای علاقمند کردن شما به شیر خوردن هستم
اخر 5ماهگی بردیمت دکتر برای چکاب وزنت 6620 و قدت 68 بود
یه روز که شما سرحال بودی و منم زیاد خسته نبودم یه چند تا عکس هنری ازت گرفتم و شما هم کلی همکاری کردی نفسسسسسسسسسس من
اینقدر خوشت اومده بود گذاشته بودمت تو این فنجووونه
اینم دو تا از ژستای ناز خوابیدنت عرووووسک
اینم وقتیکه دندونی دستت دادم و شما سریع گذاشتی دهنت