، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

روشا پرنسس مامان و بابا

پایان نه ماهگی روشا بانووووو

1393/7/10 0:14
نویسنده : سحر
836 بازدید
اشتراک گذاری

عسل طلا جیگر بلا

چقدر زود نه ماه گذشت باورم نمیشه ...چند روز پیش داشتم عکسای تولد تا نه ماهگیتو نگاه میکردم چقدر تغییر کردی عششقم بوس عروسک نازنازی من روزای اول یکم میترسیدم بغلت کنم بس که ظریف و کوچیک بودی و الان هر لحظه دلم میخواد در اغوش بگیرمت و بوست کنم و نازت کنم و بابت این لحظه های قشنگ همیشه خداروشکر میکنم محبت

پرنسس کوچولوی من شما الان دیگه کامل همه جا رو میگیری و سعی میکنی روی پا بایستی و حتی میتونی با کمک مبل بصورت L کامل راه بری و در حد دو یا سه ثانیه بدون کمک می ایستی بوس

حسااابی کنجکاو شدی و به همه چیز دست میزنی و کم کم بیشتر وسایل دکوری وشکستی رو داریم جمع میکنیم و خونمون شبیه مسجد داره میشه خنده

روزا وقتی بیداری اصلا نمیتونم لب تاپ روشن کنم چون سریع میای و شروع میکنی به کوبیدن روی صفحه کیبورد و چند بار هم لب تاپ هنگ کرده و منم اصلا فرصت نمیکنم بیام وبلاگت رو اپ کنم ...الانم طبق معمول شما خواب هستی و من دارم سریع هرچی به ذهنم میرسه توی وبلاگت مینویسم بوس

یکی از کارایی که این ماه یاد گرفتی انجام بدی باز کردن کشوهاس که تمام وسایل داخلشون رو میریزی بیرون و من روزی دو سه بار باید کل این وسایل رو دوباره بزارم سرجاشغمگین

جدیدا یاد گرفتی هرچی دستت باشه میبری و زیر مبل قایم میکنی !!!!تعجب چند روز پیش دیدم کنترل تلویزیون رو گذاشتی زیر مبل و با دستت هی میبردیش عقب تر خلاصه خم شدم که کنترل رو در بیااارم ولییییییی یهوو دیدم کلی وسیله زیر مبله متفکر پوشک - قاشق - چند تا از اسباب بازیها - شمع وارمر و خلاااصههه تازه فهمیدم از این ببعد هر چی گم بشه اول باید برم زیر مبلا رو نگاه کنمدلخور اخههههه چقده شماااا بلاااایییییییینبوس

اخر این ماه برای چکاب بردیمت و خداروشکر همه چیز خوب بود و وزنتون 8310 بود . خداروشکر دکترت راضی بود بخصوص که گفتم این ماه خیلی هم میل به غذا نداشتی و بخاطر دندون در اوردن خیلی اذیت شدی و دیگه مثل قبل با اشتها سوپ رو نمیخوردی

این ماه کته رو هم خیلی ابکی و شل بهت میدم و اینجوری دوست داری و یکم میخوری 

این ماه بخاطر دندونات خیلی اذیت شدی و شبا چندین بار با گریه بیدار میشدی عزیزم غمگین متاسفانه منم خیلی کم میتونم بخوابم و تقریبا این ماه بیشتر روزا کم خوابی شدید داشتم و خیلی حالم خوب نبود 

یکی از دلایل اپ نکردن وبلاگتم این بود که اینقدر در طول روز خسته میشم اخر شب سریع بعد از خوابیدن شما و انجام یکسری از کارها خودمم میخوابم خواب

این ماه مامانی فایزه مسافرت یکماهه داشت و با کلی سوغاتی خوشگل برای طلا خانوم برگشت و منم کلی دلتنگ بودم و خیلی بهم سخت گذشت چون مامان مهربونم همیشه برای کمک در نگهداری از شما اماده اس و منم میتونم یکم استراحت کنم ولی این ماه خیلی دست تنها بودم...

جالب اینکه وقتی برگشت شما یکم غریبی میکردی و انگار مامانی فایزه رو یادت رفته بودچشمک

یه چیز دیگه اینکه این ماه خیلی دلت میخواد همش بغلت کنم و بهونه میگیری و دستاتو میاری بالا یعنی بغلم کن خطا همه اینا بخاطر در اوردن دندونه که خیلی بی حوصله و بی تابت کرده عزیزمبوس

روشای نازنینم فقط چند ماه دیگه تا یکسالگیت مونده و من کلی برنامه و ایده برای تولدت دارم که امیدوارم من وبابایی بتونیم همه چی رو خوب برگزار کنیم ...راستی امسال تولدت دقیقا 28 صفره که تصمیم گرفتیم یک هفته بعد بگیریم که ماه صفر تموم بشه عزیزممحبت

خوب الان دیگه وقت عکسههههههتشویق

 

این عکس دیگه نیاز به توضیح ندارهتعجب

 

وقتی روشایی خیلی خانوم تو صندلی غذاش نشستهخندونک (البته این حالت قبل از این که شما غذا رو تو دستای مامان سحر ببینی ... در اونصورت واکنشت جور دیگسگریه)

یکی از کارایی که این روزا خیلی بهش علاقه پیدا کردی اینه که همش بری زیر صندلی میز ناهار خوری و من دایم باید شما رو از اونجا بیارم بیروونخسته

اینم مدل جدید رورویک سواریه خندونک میری زیر رورویکت و باهاش حرکت میکنی متفکر

بالاخره موفق شدم از مرواریدای رووشایی عکس بگیرم ... هوووووووووووراااااااااااااامحبت

این زیباترین خنده دنیااااست قرررررررررررررربووونت برررررررررررررمبوس

این عکسم مربوط به چند روز پیشه که رفته بودیم رستوران دوست بابایی تو لواسون ...شما حسابی خانوم بودی و هر چند لحظه یکبار یه جییغ از سر خوشحالی سر میدادی و مردم هم با لبخند نگاهت میکردنزیبا

من که میگم شما حساااااااااابی خانوم شدی ... اینم سندشچشمکخندونک

فدااای دختر طلاام بشم که روز به روز تو دل برو تر میشهههههههههه عششششششششقممممحبت

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

ندا
13 مهر 93 16:11
وااای خدا سحر هزار هزار الله اکبر ، چقدر روشای عزیزم بزرگ شده ،مرواریدای خوشگلشم مبارک باشه عزیزدلم واقعا خسته نباشی سحر جون خدارو شکر وزنشم که خوب شده چشمتون به خاطر برگشت مامانتون روشن. از طرف من گل دخترمو ببوس
سحر
پاسخ
خاله ندای مهربون مثل همیشه به ما لطف داری عزیزم ...پارسا خوشگلمو ببوس
شیوا
23 مهر 93 10:43
نه ماهگی روشا عسلی مبارک. این دختر عشقه به خدا. عاشق شیطنت پنهان توی چشاشم.
سحر
پاسخ
مرررسی شیوا جوون مهربووونم
سولماز
1 آبان 93 22:42
سلام وب ودختر زیبایی دارید خدا حفظش کند من هم سه قلو دارم سر بزنید خوشحال می شم
سحر
پاسخ
ممنون سولماز جون که به وبلاگ دخترم سر زدید ... واااییییی خدای من چه سه قلوهای بامزه ای خیلی خوردنی و دوست داشتنی هستن ...خوشحال میشم تبادل لینک کنیم
محبوبه
20 آبان 93 14:51
عااااااااااااااااااااااااشقتم روشا جونننننننننننننن
سحر
پاسخ
سحر جون
28 آبان 93 20:53
سلام اسم من هم سحره امیدوارم منم یه بچه بیارم 12 سالمه می خوام اسمش رو ملودی بزارم مرسی روشا خیلی نازه هم اسمی خوبم