سفر به چمستان
عروسک من
امسال عید فطر چهار روز بود و ما تصمیم گرفتیم به چمستان سفر کنیم ... البته من برای سفر خیلی تردید داشتم چون عید امسال که رفته بودیم شمال شما خیلی بی قراری کردی و اصلا شیر نمیخوردی و نمیخوابیدی و هر دو خیلی اذیت شدیم و ما هم سفری که قرار بود یکهفته بمونیم سه چهار روزه برگشتیم ... منم تصمیم گرفته بودم تا یکسالگی شما هیچ جا دیگه نرم ولی مامان و خالم به من اطمینان دادن که در نگهداری از شما کمک میکنن و نمیزارن من اذیت بشم ... خلاصه منم با این اطمینان خاطر راهی چمستان شدم
سفر خیلی خوبی بود و کلی خوش گذشت ... شما هم واقعا همکاری کردی عززیززز دل من
فقط بخاطر ترافیک خیلی سنگین تو مسیر رفت و برگشت یکم اذیت شدی البته زودی رو شونه ام خوابت میگرفت یا مامان فایزه شما رو بغل میکرد و باهات بازی میکرد و سرگرم میشدی
اونجا کلی اب تنی کردی و تو استخر بادی کلی بازی کردی و حسااابی دل همه رو بردی عررووسک ملوووسک من
اینم عسکای مربوط به سفر چمستان
وقتی رسیدیم ویلا روز اول بخاطر ازدحام جمعیت تو روستا اب گرم برای حمام فطع بود ما هم اب گرم کردیم و شما رو تو تشت شستیم ... کلی ذوووووووق کرده بودیاااا بلاااااچه من
شما تو بغل الناز مهربون که همش به من کمک میکرد و شما رو نگه میداشت ....مررررررررسی عززیززم
خالم برای شما شعر میخونه و با شما بازی میکنه
اینم عکسای بازی شما تو استخر بادی