هفت ماهگی نفس من
عسسل مامان
هفت ماهگیت هم تموم شد .. الان دیگه حسااابی خانومتر شدی عزیز دلم ... روزی هزار بار خدا روشکر میکنم بخاطر دختر نازنینی که بهمون داده .
توی هفت ماهگی سه تا اتفاق خییلی خوب افتاد. اول اینکه در تاریخ 15 تیر (شش ماه و نیمگی ) برای اولین بار گفتی ممه ، ماما ، ماما...منم از ذوووق فقط بوس بارونت کردم خوشگلم .واااایییی که چقدر شنیدن نام مادر از دهن خوشگلت برام لذت بخش بود
دومین اتفاق در تاریخ 21 تیر بود که شما برای اولین بار سینه خیز رفتی ... هووووووووووووراااااا خیلی خیلی هم قشنگ سینه خیز میری دستاتو بهم گره میزنی و بعد با کمک دستات خودتو میکشی جلووو ... افریییییییین دختر زبر و زرنگ من
سومین اتفاق این بود که در تاریخ 23 تیرماه بدون کمک نزدیک 5دقیقه نشستی ....افـــــــــــــــــــــــرین عسسل من
از وقتی سینه خیز رفتن یادگرفتی دیگه کلا به همه چیز دست میزنی و به طرف همه چیز خودتو میکشی تا بگیریش ... دمپایی روفرشی و سیم شارژر جزو چیزایین که برای رسیدن بهشون با سرعتی برابر باد سینه خیز میری... فقط نمیدونم چرااا اینقدر به ایندوتا علاقه داری
خوشگل مامان این روزا حسابی شیطون و بلا شدی ... یاد گرفتی الکی سرفه میکنی یعنی یه بار داشتی اب میخوری یهو سرفه کردی بعدش دیگه خوشت اومده بود الکی زور میزدی و سرفه میکردی ... اخههه چقدر شما بلاااییی جوجوی من
یه چند روزم هست که یادگرفتی میگی بابا بابا بابا ...مامان رو یادت رفته فعلا رو بابا تمرکز کردی
این ماه بجز سوپ و سرلاک و فرنی ، اب سیب و تخم مرغ و تخم بلدرچین هم بهت میدم که خداروشکر اینا رو دوست داری البته دیگه سرلاک و فرنی رو نمیخوری ... کلا هر چیزی رو یه مدت خوب میخوری بعدش باید یه غذای جدید بهت بدم
اخر هفت ماهگی شما رو بردیم دکتر برای چکاب ماهانه ... قدت 72/5 و وزنش 7410 بود و دکترت میگفت قد شما بلنده و هم قد بچه های حدودا یکساله هستی
جدیدا یاد گرفتی صبح ها که از خواب بیدار میشی اگه من هنوز خواب باشم میای و صورتت رو به صورتم میزنی یا دستات رو میکنی تو چشمم و با دستات میزنی تو صورتم ....منم بیدار میشم و فقط بووست میکنم ورووجک من
از اینماه دکتر بهم گفت میتونم کم کم بهت موز هم بدم ...خداروشکر موز رو هم دوست داری و میخوری ...راستی ماست رو هم با یکم موز یا سیب مخلوط میکنم بصورت ماست میوه ای اونجوری دوست داری و ماست هم یکم میخوری
هنوز هم خواب روزت خیلی کوتاهه نهایت نیم ساعت یا چهل و پنج دقیقه ... شب ها هم معمولا نه تا نه و نیم میخوابی و هفت صبح بیداری منم دیگه بیدار میشم ولی من که مثل شما نه شب نمیخوابم مامانیییی.
خوب حالا دیگه میریم سراغ عکسای هفت ماهگی پرنسس طلاااا
بابا امیر در حال دادن سوپ به دختر طلااا
ابراز احساسات روشا جوجو به خرسی مامانی از بس دوستش داری میخوای بخوووریش؟؟!!!!
روشای اوازه خوااان
سینه خیز رفتن به سبک روشااااااییییییییی
عااشق ماشین لباسشویی هستی وقتی روشنه همش میری کنارش و با دقت به لباسا که داره میچرخه نگاه میکنی منم کلی کار انجام میدم
اینم یکی دیگه از ورووجک بازیهایی که انجام میدی ...من تا این صحنه رو دیدم سریع عکس گرفتم بعدم نجاااتت دادم ... یه همچی مادر فداکاریم مننننن (اخه فسسقلی این کارا چیه میکنی)
این لباس خوشگلو دایی علی از ترکیه برات سوغاتی اورده ... دستت درد نکنه داااااااییی جووون