، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

روشا پرنسس مامان و بابا

هفت ماهگی نفس من

1393/5/12 15:26
نویسنده : سحر
997 بازدید
اشتراک گذاری

عسسل مامان 

هفت ماهگیت هم تموم شدمحبت .. الان دیگه حسااابی خانومتر شدی عزیز دلم ... روزی هزار بار خدا روشکر میکنم بخاطر دختر نازنینی که بهمون داده . بوس

توی هفت ماهگی سه تا اتفاق خییلی خوب افتاد. اول اینکه در تاریخ 15 تیر (شش ماه و نیمگی ) برای اولین بار گفتی ممه ، ماما ، ماما...منم از ذوووق فقط بوس بارونت کردم خوشگلم .واااایییی که چقدر  شنیدن نام مادر از دهن خوشگلت برام لذت بخش بودبوسبوسبوس

دومین اتفاق در تاریخ 21 تیر بود که شما برای اولین بار سینه خیز رفتی ... هووووووووووووراااااا تشویق خیلی خیلی هم قشنگ سینه خیز میری دستاتو بهم گره میزنی و بعد با کمک دستات خودتو میکشی جلووو ... افریییییییین دختر زبر و زرنگ من محبت

سومین اتفاق این بود که در تاریخ 23 تیرماه بدون کمک نزدیک 5دقیقه نشستی ....افـــــــــــــــــــــــرین عسسل منتشویقبوس

از وقتی سینه خیز رفتن یادگرفتی دیگه کلا به همه چیز دست میزنی و به طرف همه چیز خودتو میکشی تا بگیریش ... دمپایی روفرشی  و سیم شارژر جزو چیزایین که برای رسیدن بهشون با سرعتی برابر باد سینه خیز میری... فقط نمیدونم چرااا اینقدر به ایندوتا علاقه داری متفکر 

خوشگل مامان این روزا حسابی شیطون و بلا شدی ... یاد گرفتی الکی سرفه میکنی یعنی یه بار داشتی اب میخوری یهو سرفه کردی بعدش دیگه خوشت اومده بود الکی زور میزدی و سرفه میکردی ... اخههه چقدر شما بلاااییی جوجوی منخندونک

یه چند روزم هست که یادگرفتی میگی بابا بابا بابا ...مامان رو یادت رفته فعلا رو بابا تمرکز کردیگیج

این ماه بجز سوپ و سرلاک و فرنی ،  اب سیب و تخم مرغ و تخم بلدرچین هم بهت میدم که خداروشکر اینا رو دوست داری البته دیگه سرلاک و فرنی رو نمیخوری ...غمگین کلا هر چیزی رو یه مدت خوب میخوری بعدش باید یه غذای جدید بهت بدم 

اخر هفت ماهگی شما رو بردیم دکتر برای چکاب ماهانه ... قدت 72/5 و وزنش 7410 بود و دکترت میگفت قد شما بلنده و هم قد بچه های حدودا یکساله هستی بوس

جدیدا یاد گرفتی صبح ها که از خواب بیدار میشی اگه من هنوز خواب باشم میای و صورتت رو به صورتم میزنی یا دستات رو میکنی تو چشمم و با دستات میزنی تو صورتم ....منم بیدار میشم و فقط بووست میکنم ورووجک منبوس

از اینماه دکتر بهم گفت میتونم کم کم بهت موز هم بدم ...خداروشکر موز رو هم دوست داری و میخوری ...راستی ماست رو هم با یکم موز یا سیب مخلوط میکنم بصورت ماست میوه ای اونجوری دوست داری و ماست هم یکم میخوری آرام

هنوز هم خواب روزت خیلی کوتاهه نهایت نیم ساعت یا چهل و پنج دقیقه ... شب ها هم معمولا نه تا نه و نیم میخوابی و هفت صبح بیداری گریه منم دیگه بیدار میشم ولی من که مثل شما نه شب نمیخوابم مامانییییخواب آلود.

خوب حالا دیگه میریم سراغ عکسای هفت ماهگی پرنسس طلاااا

 

بابا امیر در حال دادن سوپ به دختر طلااا

ابراز احساسات روشا جوجو به خرسی محبت مامانی از بس دوستش داری میخوای بخوووریش؟؟!!!!

روشای اوازه خوااانخندونک

سینه خیز رفتن به سبک روشاااااایییییییییبوسمحبت

 

 

عااشق ماشین لباسشویی هستی وقتی روشنه همش میری کنارش و با دقت به لباسا که داره میچرخه نگاه میکنی خندونک منم کلی کار انجام میدم چشمک

 

اینم یکی دیگه از ورووجک بازیهایی که انجام میدی ...من تا این صحنه رو دیدم سریع عکس گرفتم بعدم نجاااتت دادم ... یه همچی مادر فداکاریم منننننخندونک (اخه فسسقلی این کارا چیه میکنیخسته)

این لباس خوشگلو دایی علی از ترکیه برات سوغاتی اورده ... دستت درد نکنه داااااااییی جووونمحبتبوس

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)